|
دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : reyhane
انسان نجوا کرد :خدایا با من حرف بزن . مرغ دریایی آواز خواند انسان نشنید , سپس انسان فریاد زد : خدایا با من حرف بزن , رعد در آسمان پیچید اما انسان گوش نداد . انسان نگاهی به اطرافش کرد و گفت : خدایا بگذار ببینمت . ستاره ای درخشید اما انسان توجه نکرد . انسان فریاد زد :خدایا به من معجزه ای نشان بده , ویک زندگی متولد شد اما انسان نفهمید . انسان بانا امیدی گریست , خدایا با من در ارتباط باش , بگذار بدانم اینجایی , بنابراین خدا پایین آمد و انسان را لمس کرد , ولی انسان پروانه را کنار زد و رفت... نظرات شما عزیزان:
|