ما به هم نمی رسیم
امّا بهترین غریبه ات می مانم
که تو را همیشه دوست خواهد داشت . . .
واسه عشقت چتر باش ...!!
|
جمعه 11 اسفند 1391برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : reyhane
فکر تنهایی نباش تنهایی خودش تنهاست ، تنها به فکر کسی باش که بی تو تنهاست
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 20:26 :: نويسنده : reyhane
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : reyhane
هيچكس نفهميد ! شايد شيطان عاشق حوا بود كه بر آدم سجده نكرد!؟
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : reyhane
تقصیر برگ ها نیست ادمها همینند نفس که میدهی له ات میکنند.......
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : reyhane
حتــ
تنــــهــايـــي
ســمــــت غـــــروب ميـــــرفت...
با اينــــكه لــــوك بــــود!!!
با اينـــــكه خوش شــــانس بــــود....
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 1:55 :: نويسنده : reyhane
میان ماندن و نماندن
چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, :: 1:52 :: نويسنده : reyhane
ما به هم نمی رسیم
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 16:35 :: نويسنده : reyhane
_________________ خدا شانس بده ما رو که پیاده میکنن هیچ سوارمونم میشن ....3>
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 16:27 :: نويسنده : reyhane
پاهایم را که درون آب مـــــ ـی زنم ،
ماهــــ ـی ها جمع مــــــ ـی شوند !!! شاید این ها هم فهمیده اند عمـــــری “ طعمــــ ـه روزگار بوده ام " _________________
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : reyhane
تا که بودیم ، نبودیم کسی / کشت ما را غم بی هم نفسی
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 16:21 :: نويسنده : reyhane
بزرگ که میشوی غصه هایت
از خودت زودتر قد میکشند دردهایت نیز همینطور.....! غافل از اینکه لبخنده هایت را در البوم کودکی جا گذاشته ای
پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: 16:15 :: نويسنده : reyhane
جاذبهــــــــ!
شنبه 15 مهر 1391برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : reyhane
حکایت شیری که عاشق آهو شد
سه شنبه 4 مهر 1391برچسب:, :: 22:0 :: نويسنده : reyhane
اولین روز دبستان بازگرد
یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, :: 22:57 :: نويسنده : reyhane
بــرخی آدمها به یــک دلیل از مــسیر زنــدگی مــا می گــذرند: *** در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند . . .
پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 19:53 :: نويسنده : reyhane
وقتی گریه كردم گفتند بچه ای ! وقتی خندیدم گفتند دیونه ای! وقتی جدی بودم گفتند مغروری ! وقتی شوخی كردم گفتند سنگین باش! وقتی سنگین بودم گفتند افسرده ای! وقتی حرف زدم گفتند پــــرحرفی ! وقتی ساكت شـدم گفتنـد عاشقی!
اما گریه شاید زبان ضعف باشد ،شاید خیلی كودكانه، شاید بی غرور، اما هرگاه گونه هایم خیس می شود میدانم نه ضعیفم، نه یك كودك. می دانم پر از احساسم.
دو شنبه 5 خرداد 1386برچسب:, :: 21:50 :: نويسنده : reyhane
عاشق این قصیده ها هستم ......... وای ، باران ______________________________ چه شبی بود و چه فرخنده شبی _______________________________
من گمان می کردم ___________________________________
من در ایینه رخ خود دیدم
___________________________
سینه ام آینه ای ست، با غباری از غم . تو به لبخندی از این آینه بزدای غبار . من چه می گویم،آه ... با تو اکنون چه فراموشیها؛ با من اکنون چه نشستنها، خاموشیهاست .
تو مپندار که خاموشی من، هست برهان فراموشی من .
من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمی خیزند
پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:, :: 2:40 :: نويسنده : reyhane
آنکه برای رسیدن به تو از همه کس میگذرد عاقبت روزی تو را تنها خواهد گذاشت.
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:7 :: نويسنده : reyhane
دخترها مواظب باشید پسرها اینگونه فکر می کنند .!!!!
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1386برچسب:, :: 19:2 :: نويسنده : reyhane
ديدی عشقی
نبود در تار و پودش ديدی گفت عاشقه عاشق
نبودش امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه ديدار اين خونه فقط خوابه ، تو كه رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو ديوارش غم عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ، بيا بر گرد تا ازعشقت نمردم، همون كه فكر نمي كردی نمونده پيشت، ديدی رفت ودل ما رو سوزوندش حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جای كفتر و گنجشك كلاغای سياه پوشن ، چراغ خونه خوابيده توی دنيای خاموشی ، ديگه ساعت رو طاقچه شده كارش فراموشی ، شده كارش فراموشی ، ديگه بارون نمی باره اگر چه ابر سياه ، تو كه نيستی توی اين خونه ، ديگه آشفته بازاريست ، تموم گل ها خشكيدن مثل خار بيابون ها ، ديگه از رنگ و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،، من گفتم و يارم گفت گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری گفتم كه تو می دونی،سرخاك تو می ميرم ، ولی تا لحظه مردن نمی گيرم دل از تو
پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : reyhane
هر کس بد ما به خلق گوید ما چهره دل نمی خراشیم (دکتر علی شریعتی)
پنج شنبه 12 آبان 1390برچسب:, :: 22:58 :: نويسنده : reyhane
نبود...پیدا شد...آشنا شد...دوست شد...مهر شد...
گرم شد...عشق شد...یار شد...تار شد...بد شد... رد شد...سرد شد...غم شد...بغض شد...اشك شد... آه شد...دور شد...گم شد...
پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:سخت ترین دو راهی , :: 15:16 :: نويسنده : reyhane
سخت ترین دو راهی عشق دو راهی بین فراموش کردن و انتظاراست گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی و گاهی آن قدر منتظر می مونی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی
پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, :: 10:2 :: نويسنده : reyhane
هرزگاهی دریا هوس میکنه سری به ساحل بزنه،براش مهم نیس که ساحل دستشو میگیره یا نه!!!!!! مهم اثبات وفاداری دریاست!!...
پنج شنبه 14 مهر 1390برچسب:, :: 9:47 :: نويسنده : reyhane
آدمی عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب كه بیاندازیشان طوری غلیان كرده و كف می كنند كه سر می روند اما كافی است كمی صبر كنی بعد می بینی كه از نصف لیوان هم كمترند
یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : reyhane
منتظر کسی باش که اگه حتی در ساده ترین لباس بودی حاضر باشه تورو به همه دنیا نشون بده و بگه که
این دنیای منه
یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:, :: 12:20 :: نويسنده : reyhane
گفتمش بي تو چه ميبايد کرد ؟ عکس رخساره ي ماهش را داد .. گفتمش همدم شبهايم کو ؟ تاري اززلف سياهش راداد .. وقت رفتن همه روميبوسيد به من ازدور نگاهش راداد .. يادگاري به همه داد و به من... انتظار سرراهش را داد sh.m
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 15:28 :: نويسنده : reyhane
همیشه فکر میکردم
چون گرفتاریم ، به خدا نمیرسیم
اما امروز فهمیدم
چون به خدا نمیرسیم ، گرفتاریم
شنبه 26 شهريور 1390برچسب:, :: 15:0 :: نويسنده : reyhane
اگر تو روی نیمکتی
این سوی دنیا تنها نشسته ای و همه آن چه نداری کسی ست
آن سوی دنیا روی نیمکتی دیگر کسی نشسته است که همه آن چه ندارد تویی
نیمکت های دنیا را بد چیده اند . . .
پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:دکتر علي شريعتي, :: 3:5 :: نويسنده : reyhane
رقص دختران هندي را بيشتر از نماز پدر و مادرم دوست دارم.
دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : reyhane
http://llamafont.com یک سایت بسیار جالب حتما دیدن فرمایید
پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, :: 21:31 :: نويسنده : reyhane
در خواب ناز بودم شبی/دیدم کسی در می زند در را گشودم روی او/دیدم غم است در می زند ای دوستان بی وفا/از غم بیاموزید وفا غم با آن همه بیگانگی/هر شب به من سر می زند |